محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

یه جشن کوچولو به مناسبت سه سال و نیمه شدنت

دختر گلم محدثه جونی به مناسبت سه سال و نیمه شدنت 28 آذر یه کیک کوچولو گرفتیم من و شما و بابایی با باباحاجی و مامانجون رفتیم خونه ی نیکا جونی و یه جشن کوچولو گرفتیم که شما و نیکا جونی خیلی خوشحال شدید کلی رقصیدید و شمع فوت کردین و کیک خوردین.خلاصه کلی بهتون خوش گذشت. عزیز دل مامان 44 ماهگیت مبارک قربون این ژستاتون بشم من عزیز دلم ایشالله همیشه شاد باشی و از ته دلت بخندی ...
30 آذر 1394

سفر نامه مشهد 8

دختر گلم محدثه جونی امسال هم شهادت امام رضا قسمتمون شد که بریم حرم با صفایش،چون به تازگی مشهد بودیم اصلا فکرشو نمیکردیم که به این زودی دوباره قسمتمون بشه اما هر چی از لطف و کرامت امام رضا بگیم بازم کمه.البته این و هم بگم که مهر امام رضا حسابی به دل کوچولوت افتاده و هر وقت که از مشهد میایم یه چند وقتی که میگذره همش میگی مامانو وباباجونی کی بریم پیش گنبدی به گنبد امام رضا میگی گنبدی. یعنی عاشق گنبد امام رضا هستی.هر وقت هم که میریم حرم  امام رضا  میگی بریم اون صحنی که گنبد نزدیکه بعدش که میریم میگی مامانی بشینیم اینجا با گنبدی حرف بزنیم.از نگاه کردن و حرف زدن به گنبد یه حس خوبی بهت دست میده که اصلا دوست نداری بریم وهمش به من م...
29 آذر 1394

سفر کربلای بابایی و اولین دوری شما از بابا جون

دختر گلم محدثه جونی بابا جون چند سالی بود که دلش میخواست اربعین امام حسین پای پیاده به کربلا بره البته یکبار سال 86 با هم به کربلا رفته بودیم اما اربعین نبود.خلاصه امسال قسمتش شد که بره البته با دایی مهدی رفتن.برخلاف اون چیزی که من و بابا فکر میکردیم شما خیلی خیلی بهانه گرفتی تو این یک هفته ای که بابا یی نبود، آخه دختر گلم شما به من خیلی وابسته تر بودی و نشون میدادی اما به بابا جونی وابستگیتو نشون نمیدادی بخاطر همین اصلا فکر نمیکردیم که بهانه بگیری.اما این یک هفته خیلی سخت گذشت هم به شما هم به من البته هر چقدر من سعی میکردم که کمتر بهت سخت بگذره تازه با اینکه کلا ما و خاله فاطمه اینا توی این یک هفته خونه ی بابا حاجی و مامانجون بودیم ...
18 آذر 1394

دخترک عشق شامپوی من

دختر شیرین زبونم محدثه جونی واقعا نمیدونم چطوری برات بگم که عاشق شامپویی ،اینقدر شامپو دوست داری که به فروشگاه بریم یا به داروخانه بریم حتما اگه یه شامپوی جدید ببینی میخوای یا اگه دو تا  مدل جدیدی باشه و یکیشو  نخری بعدش که بیایم خونه میگی اون مدل و میخواستم بابا جون هم که عاشق شماست و دوست نداره یه ذره ناراحتی شما رو ببینه سریع میره و برات میگیره.جالب اینجاست که میایی خونه هم کلی باهاشون بازی میکنی توی این عکس هم همه رو چیدی روی میزت و داری شامپو فروشی بازی میکنی. قربونت برم عشق مامان اینجا خودت داری میگی چقدر شامپو .: محدثه جون تا این لحظه ، 3 سال و 5 ماه و 19 روز سن دارد :. ...
17 آذر 1394
1